هنر و روزمرگی

|روزمرگی تمام آن چیزی است که وجود دارد و ما تجربه اش می کنیم؛ صبح در خانه ای بی هویت از لحاظ هنر معماری و شیک از لحاظ مد عامه پسند بلند می شویم، از خانه شیک می زنیم بیرون، نقاشی های خیابانی تماشا می کنیم، موسیقی تو ماشین گوش می کنیم، فیلمم که شبا از تلوزیون می بینیم.
حال از زندگی چقدر لذت می بریم؟ و چند درصد از زندگی ماها به این صورت می گذره و به قول خودشون (اکثریت جامعه) روزمون شب می شه؟
شاید غالب زندگی ها به این شکل باشه؛ حال اینکه بعضی ها نمی توانند با این اکثریت ارتباط برقرار کنند و اذیت می شوند و نیز اطرافیانشان اذیت می شوند از اینکه مجبورند آنها را تحمل کنن.
در این زندگی سهم هنر چقدره؟ از معماری، از موسیقی، از فیلم، از هنرهای تجسمی،... از معماری، چند ساختمون شاخص می تونیم تو شهر خودمون اسم ببریم؟ هیچی؟! از موسیقی؟ از هنرهای نمایشی؟ هنرهای تجسمی؟! چه بلایی بر سر هنر آمده؟! آیا هنرمندان خائن شده اند؟ یا اینکه اصلا هنرمان، دست هنرمندان نیست؟! یا اصلا هنرمندی وجود ندارد که آفرینشی انجام دهد؟! و یا هنرمندان از ترس ارتباط با اکثریت عوام جلو نمی آیند؟
می گن صادق هدایت به خاطر بی توجهی نسبت به نوشته هایش دل آزرده شده و خودکشی کرده چرا که همواره در نوشته هایش سعی می کرده تا با همه ارتباط برقرار کند.|
یاد دکتر یوسفی بخیر که می گفت خودکشی، آخر عاقبت همه ما معمارانه.
علایقم معماری، عکاسی، فیلم و انیمیشن...